صفحه نخست

[heading heading_style=”divider-sm”] کتاب روز[/heading]
  • از کاروان «فتح خون» جا نمانید

    هر سال قبل از درآمدن هلال غمناک و سیمین‌تنِ ماه محرم، و حتی قبل‌تر از درآوردن پیرهن عزا، می‌ایستم روبه‌روی قفسه کتاب‌هایم و «فتح خون» را ملتمسانه بیرون می‌کشم. هر سال، همین وقت‌ها، یک روز قبل از روز عاشورا، می‌نشینم گوشه خانه، توی خودم مچاله می‌شوم و «آ سِد مرتضای آوینی» روضه می‌خوانَد با صدایی محزون اما پر از یقین و مطمئن. روضه‌ای که آدمیزادِ فرسوده از هیاهوی جهان را می‌بَرَد و می‌رسانَد به کاروان فتح خونِ سال شصت و یکم هجری!   و من، ایستاده در آستانه‌ی اتفاقی بزرگ، نه برای ثواب و چرتکه‌ انداختن از اشک‌هایم برای رسیدن به بهشت، که در جست‌وجوی خودم، پیش می‌روم با او، تا شاید یکی شوم با نور. کلمات آ سِد مرتضی سیطره می‌کند بر روحم. میخ‌کوب می‌شوم. دست و پایم می‌لرزد. درونم مَلحمه‌ای از احساساتِ در هم و بر هم شده فوران می‌کند. و ناگهان نمی‌دانم که این فرمان قلب است برای عاشق شدن یا عقل؟ از خود بی خود شده، صفحات را در جست‌وجوی جوابی ورق می‌زنم. می‌خواهم بدانم که چگونه عاشق شوم و به کاروان فتح برسم. می‌خواهم بدانم چه رازی است نهفته در ماجرای عاشورا که زیر و زبرم کرده.   می‌خواهم بدانم و دهشت تمام فکرم را می‌گیرد. مثل لباسی که بر تن بنشیند. و آ سِد مرتضی صدایم می‌زند برای رها شدن از خودم: «آماده باشید که وقت رفتن است.» صاف‌تر می‌نشینم. موجه‌تر. چند سرفه‌ی کوتاه می‌کنم. تردید مثل خوره به جانم می‌افتد. «بروم؟ یا نروم؟» با خودم در جنگ می‌شوم. مثل همه‌ی آن‌هایی که نجوای پیوستن به کاروان فتح خون را شنیدند و با خودشان سر جنگشان افتاد. «چه کنم؟ به کاروان حسین علیه‌السلام بپیوندم یا جا بمانم؟!»   و آ سِد مرتضی روضه را این‌بار بلندتر می‌خوانَد تا شیرفهم بشنوم: «عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو. و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرتِ میان عقل و عشق معنا شود.»   معنا؟ چه واژه عجیبی است برایم. آن هم در زمانه‌ای که آدم‌ها بیرحمانه از معنا تُهی شده‌اند. به در و دیوار و پنجره و کتاب‌ها و وسایل خانه نگاه می‌کنم. به سکوت کش‌داری که با تیک و […]

[heading heading_style=”style-1″]کتاب[/heading]
[heading heading_style=”style-1″]اقتصاد مقاومتی[/heading]

 

اقتصاد مقاومتی یک مجموعه است؛ این مجموعه اگر فقط در زیر نام اقتصاد مقاومتی مورد توجّه قرار بگیرد، ممکن است چندان منشأ اثر نباشد؛ من علاج را در این می‌بینم که این مجموعه را به نقاط مهم تقسیم کنیم و برای هر نقطه‌ی کلیدی و مهمی یک فصلی از زمان را قرار بدهیم، و از مسؤولین و افراد شاخص و از آحاد مردم بخواهیم که همه‌ی همّت خود را بر روی آن نقاط کلیدی متمرکز کنند؛ به نظر من، علاج در این است که این نقطه‌ی کلیدی را امسال درست شناسایی کنیم. به اعتقاد من این نقطه‌ی کلیدی، عبارت است از تولید، تولید داخلی، و اشتغال و عمدتاً اشتغال جوانان؛

 

[heading heading_style=”style-1″]صوت[/heading]
[heading heading_style=”divider-sm”]صوت ویژه[/heading]



[heading heading_style=”divider-sm”]کتاب الکترونیکی سه بعدی[/heading]
پا برهنه در وادی مقدس
[heading heading_style=”style-1″]گالری ویدئو[/heading]
[heading heading_style=”divider-sm”]وضعیت سایت کتابخانه[/heading]

روند پیشرفت سایت کتابخانه

محتوا
زیرساخت
طراحی ظاهری
[heading heading_style=”style-1″]برگزیده ها[/heading]